loading...

شركت بازاريابي شبكه اي عطاكو

شركت بازاريابي شبكه اي عطاكو فعال در زمينه نتورك ماركتينگ جزء بهترين شركت هاي بازاريابي شبكه اي ايران مي باشد.

بازدید : 259
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

شركت بازاريابي شبكه اي عطاكو فعال در زمينه نتورك ماركتينگ با ارائه محصولاتي باكيفيت و داراي قيمت هايي مناسب در خدمت مشتريان عزيز مي باشد.

شما مي توانيد با ثبت نام در سايت atamlm.ir عضو گروه بزرگ بازاريابان عطاكو شويد و از محصولات ما استفاده كنيد.

بازدید : 245
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

در اين مقاله مي خواهيم به زندگي و روش موفقيت ريچارد بروك يكي از بزرگان بازاريابي شبكه اي دنيا از زبان خودش بپردازيم.وي رييس شركت بازاريابي شبكه اي آكسي فرش و نويسنده كتاب هنر بينش و انگيزه فردي مي باشد.

من در يك مزرعه در كاليفرنيا بزرگ شدم. در سن چهار سالگي چند عينك آفتابي از مغازه اي دزديم و اين موضوع را به مادرم گفتم. او هم مرا وادار كرد كه آن ها را پس دهم و از اون عذر خواهي كنم.اين موضوع باعث خجالت من شد.در دوران دبيرستان شخصي را دوست داشتم اما او بدون هيچ دليلي مرا ول كرد و رفت.

من نظام هاي باور خود را براساس شرايط احمقانه و روزمره اي كه در اطرافم بود، بنا نهاده بودم و رفتار خود را منطبق با آن در پيش گرفته بودم. براساس نظام باورهايم برنده بودن كار سختي بود.

من معمولا انسان منفي بافي بودم. با اينكه وضع زندگي خانواده ام خوب بود اما رفتار من باعث شده بود دستيابي به موفقيت برايم به كاري سخت تبديل شود.در سن هفده سالگي خانواده من از هم جدا شدن. در اين دوران من از مدرسه بيزار بودم و سعي مي كردم به هر نحوي كه شده از مدرسه جيم بزنم.معمولا هم نمرات الكي ميگرفتم.به همين دليل براي رفتن به دانشگاه تلاشي نكردم.

تصميم گرفتم نگهبان جنگل شوم تا اين كه متوجه شدم براي اين كار هم بايد مدرك دانشگاهي داشته باشم . تازه در صورت داشتن مدرك از هر 10 نفر 1 نفر مي تواند در آزمون موفق شود. بالاخره با تقلب در امتحان، مدرك پايان دوره دوم متوسطه را گرفتم و در پمپ بنزيني مشغول به كار شدم. در آن جا زندگي مي كردم و شب ها هم در وانت خود مي خوابيدم.در آخر هم بدليل اينكه 2شب پياپي فراموش كرده بودم درب جلويي پمپ بنزين را ببندم، اخراج شدم.

جاه طلبي من كار مرا به بزرگترين مرغداري جهان كشاند. يك فرصت شغلي مناسب با ساعتي 3 دلار درآمد، با روزي 8-9 ساعت كار و با داشتن مرخصي و بازنشستگي. كار من خرد كردن مرغ هايي بود كه از مقابلم عبور ميكردند.در محيطي كه هميشه بوي پر خيس مرغ ميداد و دماي آن از زير دماي انجماد تا 120 درجه متغير بود.آنقدر در آن محيط سروصدا بود كه سالي يك بار از كارگران تست شنوايي مي گرفتند.

در مرغداري پيشرفت خوبي داشتم اما شخصيتم سبب تنزل شغلم شد.زيرا به رييس خود گفتم "برو به جهنم"

اين حرفم سبب شد مرا به خط توليد كه كار در آن بسيار سخت و طاقت فرسا بود بفرستند.با وجود اين سختي ها مرغداري را دوست داشتم و به اميد بازنشستگي روزها را سپري ميكردم.

در سال 1977 من 22 سالم بود و در مرغداري كار مي كردم. همان دوستم كه مرغداري را به من معرفي كرده بود يك فرصت كاري فوق العاده با توان رشد فردي و مالي را به من معرفي كرد و موضوع اين كار بازاريابي شبكه اي بود.

گاه فكر ميكردم او بدليل تاسفي كه براي وضعيتم در مرغداري،ميخورد شغل جديد را به من معرفي كرد.

من و چند نفر از دوستانم وارد اين حرفه شديم.به ما گفته بودند كه اگر از طرح و برنامه ريزي هاي شركت پيروي كنيم، مي توانيم ساليانه بيش از شصت هزار دلار درآمد داشته باشيم، آن هم از كاره پاره وقت!!

در آن زمان فقط پزشكان و وكلا و كساني كه ارث بسياري به آن ها رسيده بود چنين درآمدهايي داشتند.ميدانستم كه جزء اين افراد نيستم ولي با تمام وجود مي خواستم كه شصت هزار دلار درآمد داشته باشم!

در آگوست 1977، من و دوستانم به همراه چهل نفر ديگر در هتلي در در شهر بكرز فيلد، دور هم جمع شديم. در آن جا براي ما جلساتي برگزار كردند و افرادي هم به سخنراني پرداختند و اعلام كردند كه ما مي توانيم 60000 دلار درآمد داشته باشيم.

اولين مربي ما "كرت راب" نام داشت.او به ما گفته بود قبلا در كارخانه مابل كار ميكرده و با اينكه از كار خود راضي بوده، نميتوانسته به آرزوهايش برسد!به اصرار همسرش از كار خود بيرون آمده و در بازاريابي شبكه اي با همسرش همراه شده.او گفته در ابتدا باور نداشته كه بتواند چيزي را كه مي خواهد بدست آورد، اما در نهايت بدست آورده است.

كرت راب بعد از 9 ماه پس از اولين جلسه آموزش به ما از دنيا رفت.وي در حالي كه در اوج موفقيت بود در امواج خروشان هاوايي به همراه همسرش به دام افتاده و كشته شد.تا وقتي كه كرت زنده بود هيچ كدام از آموزش هاي او را به كار نبستم. من داشتم "آموزش ميديدم" ، "روي آن كار مي كردم" و "آماده مي شدم" .

زماني كه خبر فوت ناگهاني او را شنيدم، احساس كردم كه اين كار را رها كنم. احساس مي كردم بدون او كه هميشه در كنارم بود نمي توانم ادامه دهم.اما بعد از مدتي متوجه شدم كه واكنش من در آن زمان بزدلانه و در واقع بي احترامي به آموزش هاي كرت بود.من تنها كاري كه مي تونستم براي اداي احترام به او بكنم اين بود كه به يك منبع آموزش براي خود و ديگران تبدل شوم.بنظرم ديگر آماده شدن كافي بود بايد دست به كار ميشدم و آموزش هاي او را به ديگران آموزش ميدادم.

از آن روز به بعد زندگي من بطور شگفت انگيزي تغير كرد و من به موفقيت هايي كه در ادامه ميگويم دست يافتم.

اولين ميليون دلار خود را قبل از سن 30 سالگي بدست آوردم.زيرا مقام فروشنده برتر در يك سازمان نتورك ماركتينگ با بيش از 250000 بازارياب را كسب كرده بودم و در 31 سالگي نيز به مقام معاون مدير عامل همان شركت منصوب شدم.

در سال 1992 و در سن 37 سالگي مجله موفقيت تصوير من و شركت ما را بر روي جلد خود چاپ كرد.

در سال 1994 از طرف مجله اينك به عنوان كارآفرين برتر سال انتخاب شدم.

در سال 1996 مجله كار در منزل تصوير مرا روي جلد خود چاپ كرد.

در سال 2002 به عنوان پنج مربي برتر بازاريابي شبكه اي، جايزه بهترين توزيع كننده را دريافت كردم.

در حال حاضر هم به برگزاري كارگاه هاي آموزشي در زمينه رشد فردي و راهبري مي پردازم و در كنار آن يك شركت بازاريابي شبكه ايموفق با سابقه بيست ساله را اداره مي كنم.حداقل دو بار به تمام ايالت هاي كشور خود رفته و به 22 كشور جهان سفر كرده ام و براي بسياري از گروه هاي صد نفره و حتي هزار نفره سخنراني كرده ام.

نه تنها جنبه مادي زندگي من عالي است، بلكه از سلامت كامل برخوردارم و عاشق محل كارم و زندگي خود هستم.

با هلدينگ بزرگ عطاكو در سايت atamlm.ir همراه باشيد.

بازدید : 194
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

۱) همه چيز به خودم بستگي دارد :

شايد در اين تجارت مهم ترين اصل اين نكته است كه هر چيزي كه در تيم شما رخ مي دهد به شما بر مي گردد. اگر از اتفاقي در تيم خود راضي نيستيد، فكر كنيد در گذشته، چه زماني آن اتفاق براي خود شما افتاده، مطمئن باشيد باعث و باني همه چيز خود شما هستيد. همه چيز از شما شروع مي شود .

اگر يك ليدر موفق و با انگيزه و پرانرژي باشيد، مطمئنا افراد تيم تان هم به شما نگاه مي كنند و تبديل به ليدرهاي كار كشته اي مي شوند. اگر تا ظهر بخوابيد، آنها نيز تا ظهر مي خوابند. اگر خوب پيگيري كنيد، آنها هم خوب پيگيري مي كنند. اگر زياد شوخي و لودگي كنيد ، آنها هم شوخ و لوده خواهند شد. كاش امتحانش مجاني بود. درحالي كه بسيار پر هزينه است وگرنه پيشنهاد مي دادم امتحان كنيد.

اگر محكم و مصمم باشيد، آنها هم خواهند شد. اگر هدف داشته باشيد، آنها هم دارند. همه چيز به شما بر مي گردد، همه چيز. حالا دوست داريد تيم تان چگونه باشد؟ هر ويژگي كه براي آنها مي پسنديد ليست كنيد. آنگاه آن ويژگي ها را در خود جست وجو كنيد و اگر نيافتيد در خود بوجود بياوريد. اين ويژگي ها مي تواند شامل اين موارد باشد:
منش و شخصيت ، رفتار مناسب اجتماعي ، پوشش مناسب و در شان كار ، پرانرژي بودن ، اطلاعات كامل داشتن ، مصمم بودن ، هدفمند بودن ، قدرت رهبري ،عامل بودن و…

تمام تغييرات را بايد از همين امروز در خود ايجاد كنيد. چون فردا خيلي دير است. اگر تغييرات مثبت را هم اكنون در خود بوجود نياوريد، همان رفتارهاي غلط در مجموعه شما همانند سازي مي شود و زماني به فكر تغيير مي افتيد كه كار از كار گذشته و ديگر حتي اگر بخواهيد نمي توانيد چيزي را در خود و سپس در مجموعه تغيير دهيد ، پس از حالا تغييرات مثبت را در خود ايجاد كنيد.

۲) رعايت سلسله مراتب ( لول ها ):

به طور كلي تمام ساپورتهايي كه از سوي آپلاين ها براي افراد تيم شما صورت مي پذيرد، بايد از پل ارتباطي شما عبور كند. احتياجات تيم شما بايد اول از شما خواسته شود. اگر شما توانايي انجام آن ساپورت را نداشتيد، باز خود شماييد كه بايد از آپلاين مستقيم خود درخواست كنيد، تا با هم نياز تيم تان را برطرف كنيد.

بعوان مثال: اگر زير مجموعه مستقيمتان از شما سوالي كرد و شما جواب آن سوال را نمي دانستيد، نبايد به او بگوييد برو از بالاسري من بپرس.

بلكه بايد خودتان آن را از بالاسري خود بپرسيد و جواب صحيح را در اختيار او قرار دهيد. اگر او هم نمي دانست از وي بخواهيد كه جواب را بيابد و براي شما بياورد. طبيعي است شما در ابتداي كار هستيد و اطلاعاتتان به خوبي اطلاعات ليدرها نيست. پس اين طبيعي است كه يك تازه وارد بخواهد همه را دور بزند و با ليدرها به طور مستقيم ارتباط برقرار كند. ولي اين موضوع يك ايراد بزرگ دارد و آن اينست كه اگر همه تازه واردها همه آپلاين هاي خود را دور بزنند و سراغ ليدرها بروند، ديگر ليدري در تيم ساخته نمي شود، چون فرصت رشد فكري ، اطلاعاتي و مديريتي از همه گرفته شده و ضمنا ليدرها هم توان پاسخ گويي به تعداد زياد نفرات را ندارند. بنابراين كل تيم متوقف مي شود.

پس هرگز نه آپلاين خود را دور بزنيد و نه اجازه دهيد كه دور زده شويد. اما در مقابل درخواست افراد تيم تان مبني بر گفتگوي مستقيم آنها با ليدرها مقاومت نكنيد و اجازه بدهيد گهگاهي اين كار صورت گيرد. پس در كل سلسله مراتب را رعايت كنيد .

۳) مثبت به پايين ، منفي به بالا :

هر چيز منفي را به بالا انتقال دهيد و هر چيز مثبت را به پايين. همانطور كه قبلا گفته شد، شركت و پلن بي عيب و نقص وجود ندارد . اين موضوع در مورد آپلاين ها هم صدق مي كند. هيچ كس ۱۰۰% موفق نيست. از آنها انتظار نداشته باشيد كه انسان هاي كاملي باشند. پس هميشه امكان وقوع پيشامدهاي ناخوشايند را در نظر بگيريد . اما در موقع وقوع يك اتفاق منفي چه مي كنيد؟ آن را به افراد تيم تان انتقال مي دهيد؟ اينكار چه سودي دارد؟ مگر آنها مي توانند پاسخ شما را بدهند و شما را مثبت كنند؟ قطعا نه.

با اينكار فقط آنها را نسبت به كار بدبين كرده ايد و انرژي آنها را گرفته ايد. از همه مهمتر آنهايي كه به شما تكيه كرده اند، با تكيه گاهي مواجه مي شوند كه خود متزلزل است و اتفاقي منفي او را منفي كرده است. پس اعتماد شان نسبت به شما سلب مي شود.

پس كار عقلانه چيست؟ هر اتفاق منفي را به بالاسري خود انتقال دهيد. و از آنها توضيح بخواهيد. ولي بارعايت سلسله مراتب نسلي، يعني اول موضوع را به آپلاين مستقيم خود بگوييد.
اما اتفاق مثبت را هرگز پيش خود نگه نداريد و در اسرع وقت به افراد تيم خود با انرژي و حرارت منتقل كنيد.
نكته : منفي را به مثبت تبديل كنيد. اين داستان را بشنويد.

يك كشيش در ميان جمعي از كودكان آزمايشي را ترتيب مي دهد. او ابتدا كرمي را درون يك شيشه آب مي اندازد. كرم شروع به شنا كردن در آب مي كند و اين طرف و آن طرف ميرود. در مرحله بعد او كرم را درون يك شيشه الكل مي اندازد، كرم بسرعت جمع مي شود و مي ميرد .

آنگاه كشيش رو به كودكان مي گويد خوب بچه ها از اين آزمايش نتيجه مي گيريم كه الكل چه خصوصيتي دارد؟ كودكي زيرك مي گويد: به اين نتيجه مي رسيم كه الكل براي از بين بردن كرم معده مفيد است!!!
منظور كشيش اين بود كه كودكان دريابند كه الكل يك ماده كشنده است. چرا كه حتي يك كرم از آن جان سالم به در نبرد. اما يك كودك، مي تواند از اين واقعه نكته مثبتي دريابد.

بعنوان مثال محصولي خاص با تاخير به دست مشتريان مي رسد. آيا اين يك اتفاق مثبت است يا منفي؟ در نظر اول شايد منفي به نظر برسد. اما مي توان از جنبه مثبت به آن نگاه كرد. يعني شركت آن قدر رشد داشته و تصاعد به درستي شكل گرفته كه شركتهاي طرف قرارداد از پاسخ گويي عقب مانده اند. يعني تقاضا از عرضه پيشي گرفته است.

همانطور كه مي بينيد انرژي دو جمله قبل بسيار مثبت است و حاكي از موفقيت روز افزون مي باشد. پس هرگاه خبري به ظاهر منفي شنيديد ديدگاه خود را تغيير دهيد و سعي كنيد جنبه مثبت آن را ببينيد. فراموش نكنيد هر ليوان نيمه پري دارد، كه شما هنوز به آن دقت نكرده ايد.

۴) چگونه از بالاسري خود تعريف مي كنيد؟

وقتي مي خواهيد راجع به بالاسري يا ليدرهاي خود در مقابل تيم صحبت كنيد، چگونه اين كار را انجام مي دهيد؟ چگونه به معرفي آنها مي پردازيد؟ شايد بگوييد بچه ها آقاي … بالاسري بنده هستند! آيا اين كافيست؟

حالا به نوع ديگر معرفي دقت كنيد. “بچه ها مي خواهم يكي از بهترين دوستانم رو به شما معرفي كنم. كه در طول اين مدت كوتاه هميشه يار و همراه من و تيم من بوده وآنقدر به من كمك و راهنمايي كرده كه شايد بتوانم بگويم از برادر به من نزديكتر شده. ضمنا ايشون مديريت بسيار خوبي رو روي تيم من اعمال كرده و اطلاعات بسيار كاملي هم در مورد شركت و صنعت بازاريابي شبكه اي دارن. در يك كلام ايشون زندگي من رو متحول كردن”.

توجه كنيد كه وقتي در جمع تيم خود هستيد و صحبت بالاسري هايتان به ميان مي آيد، هميشه بايد از آنان به خوبي ياد كنيد و راجع به حمايتها و اطلاعات آنان صحبت كيند.
سوال: آخه من با بالاسريم مشكل دارم ، خيلي خوب حمايتم نميكنه؟

جواب :

همانطور كه گفتيم مثبت به پايين ، منفي به بالا .

بازدید : 272
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

شركت بازاريابي شبكه اي عطاكو فعال در زمينه نتورك ماركتينگ با بهترين كيفيت ها و مناسب ترين قيمت ها در خدمت مشتريان عزيز مي باشد.

شما عزيزان مي توانيد با عضويت در سايت atamlm.ir و ثبت نام در سايت، به جمع گروه بزرگ عطاكو بپييونديد.

بازدید : 248
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

چه چيزي بهتر از اين كه رييس خودتان باشيد، ساعت كارتان را خودتان تنظيم كنيد، حقوق و دستمزد يا درآمدتان را تعيين كنيد، دفتر كارتان را جايي كه مي خواهيد انتخاب كنيد؟

پاسخ اين مساله را از وين ناجنت بنيانگذار و افسر ارشد با ۱ ميليارد دلار فروش مستقيم از اعضاي باشگاه مسافرتي و اوقات فراغت بخواهيد. او بيش از دو دهه است كه در فروش مستقيم آغاز به كار كرده.

در آن زمان، اين صنعت با چالش هاي زيادي مواجه بود كه به طور عمده اقليت شركت هاي استخدام نمايندگان، هزينه هاي پيش بيني نشده آنها را بالا مي برد و آنها را قانع كرد تا جحم زيادي از موجودي هاي غير قابل برگشت را با مبلغ كمي يا بدون ارزش واقعي خريداري كنند.

اگرچه امروزه بسياري از شركت هاي معتبر وجود دارند، كه با اشاره به فروش مستقيم ، بازاريابي چند سطحي يا بازاريابي شبكه اي مي تواند خاطرات طرح هاي هرمي و روياهاي متزلزل را كه پيش از اين هم در سرتاسر با عناوين مختلف منتشر شده اند،يادآور شود.

ناجنت معتقد است شما نمي توانيد تمام شركتهاي بازاريابي شبكه اي را با يك شوك يا ضربه گسترده ترسيم كنيد.( به يك چشم نگاه كنيد) او در سال ۲۰۰۵ شركت خود را براي كمك به مردم با فان و سرگرمي، آزادي و تحقق يافتن از طريق سفر با همراهي خانواده و دوستان پيدا كرد.

موفقيت شركت بر اساس اصل تعادل كار و زندگي است، يكي از فلسفه ناجنت اين است كه زندگي از طريق يك شبكه رو به رشد از نمايندگان، گسترش مي يابد. به گفته وي : زندگي ات را بساز … با كارت زندگي كن!

ناجنت مي گويد: “من در هيئت موسسه غير انتفاعي كه برنامه هاي پايدار براي كودكان مورد نياز در سراسر جهان را پشتيباني مي كند، اهداف ايجاد شده اي دارم،

“اگر فردي پول بيشتري در ماه به دست آورد، به آنها يك اتاق تنفس مالي مي دهد. اگر آنها آن را با ثبات بيشتري دنبال كنند، كه لذت بخش هم هست، ما مي توانيم آنها را بيشتر بسازيم. در آن لحظه، آنها احساس فراواني مي كنند. بنابراين اكنون حدس مي زنم آنها چه مي كنند؟ آنها باز مي گردند! بازاريابي شبكه اي اين امكان را فراهم مي كند.”

بر اساس آخرين آمار فدراسيون جهاني فروش مستقيم، فروش مستقيم جهاني در سال ۲۰۱۵ به ميزان ۷٫۷ درصد افزايش يافت و به ۱۸۳٫۷ ميليارد دلار رسيده است. پتانسيل صنعت به ويژه براي هزاره اي كه در حال ورود به نيروي كار است، بسيار جذاب است.

اين افراد كه بين سالهاي ۱۹۷۷ و ۲۰۰۰ متولد شده است پدر و مادرشان، با وجود داشتن اعتماد و اطمينان به كارفرمايان خود، شغل خود را از دست داده اند، و سپس براي پيدا كردن كار بدون در نظر گرفتن تحصيلات و تجربه خود تلاش مي كنند. در نتيجه، اين هزاره كارآفريني را به عنوان مسير جايگزين براي آزادي مالي در نظر مي گيرند.

در مدل ارتباط مستقيم با مصرف كننده براي مدت بيش از نيم قرن با موفقيت به فروش كالاها و خدمات در لوازم آرايشي و بهداشتي، لوازم خانگي، تغذيه، مسافرت و صنايع فن آوري دست يافته است. به رغم رشد و طول عمر، دلايل متعددي وجود دارد كه به كار فروش مستقيم توجه شود، از جمله:

آزادي كارآفريني: شما مي توانيد رئيس خودتان باشيد – با تقريبا هيچ هزينه اضافي. توصيه مي شود كه در ابتدا كار روزانه خود را حفظ كرده و بخشي از وقت خود را به كار ببنديد. اگر شما بتوانيد اصولي و صحيح، تجارتتان را بسازيد، در نهايت مي توانيد تمام وقت به آن بپردازيد.

پتانسيل درآمد نامحدود: بر خلاف دنياي شركتي، جايي كه افزايش رتبه شما ممكن است بر روي هر چيزي از استعداد و اقتدار شما تا خلق و خوي شما متمركز باشد.

توسعه شخصي: شركت هاي فروش مستقيم همراه و ياور خوبي براي شما جهت تبديل شدن به خودتان هستند. اين تضمين مي كند كه شما را تبديل به يك كارآفرين موثرترجهت حفظ رشد شركت مي نمايد. از كتابها و ويديوها تا كنفرانسها و سمينار ها مربيگري به صورت يكجا، شما بايد ابزارهايي را كه لازم داريد تا به پتانسيل كامل خود برسيد را، داشته باشيد.

آموزش مداوم: شما رئيس خودتون باشيد بدون اينكه خودتان رييس باشيد. مثل آموزش مربيگري شخصي، آموزش حرفه اي هميشه در دسترس است. بيشتر از يك درخواست آموزش و پرورش و منتظر رئيس خود براي تاييد آن بر اساس بودجه نيستيد. همه چيزهايي كه شما بايد بدانيد تا در كسب و كارتان موفق شويد، به دست شما مي رسد. پشتيباني در حال انجام از طريق ابزار فروش، محصول و بازاريابي مانند وب سايت ها، دفاتر پست، اسناد چاپي و غيره در دسترس است.

وفاداري و رفاقت: چيزي به عنوان برقراري ارتباط با افرادي كه ديد شما را به اشتراك ميگذارند وجود ندارد. همانطور كه مي گويد، “آهن آهن را تميز مي كند”. با پيوستن به يك سازمان فروش مستقيم ، شما با افرادي نظير خود كه مي توانند با مبارزه و تلاش خود از موفقيت شما حمايت كنند، همسو مي شويد.

بازدید : 274
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

يكي از معيارها و ملاك ها براي تفكيك و شناسايي طرح هاي درآمدي شركت هاي بازاريابي شبكه اي مجاز از شركت هاي هرمي و غير قانوني نحوه پرداخت پورسانت در سطوح مختلف آن هاست.

بطوري كه در شركت هاي بازاريابي شبكه اي به منظور پرداخت پورسانت ناشي از فعل فروش يا آموزش مجموعه، نحوه تبيين و محاسبه پورسانت در سطوح عمقي تا 3 سطح طبق مقررات آيين نامه موضوع ماده 87 قانون نظام صنفي محدود شده است.كما اينكه اكثر شركت ها تا 7 سطح نيز با شرايط تعديل، مجوز پرداخت را در حال حاضر دارند كه البته ضابطه مندي شرايط تعديل بيش از 3 سطح در سيستم بازاريابي مي بايست مشخص و به شركت ها ابلاغ گردد.

با وجود اين اگر محدوديت سطوح در بازاريابي شبكه اي را يكي از ملاك هاي وجه تفاوت با دسيسه هاي هرمي بدانيم، بايد ذكر شود كه ماهيت اين محدوديت به تعريف كار در هر سطح جهت استحقاق پورسانت باز مي گردد.به طوري كه اگر كارهاي مصداقي براي بازاريابان در هر رده واقعي تعريف گردد، دليلي براي پرداخت نيز در سيستم بازاريابي وجود خواهد داشت.درغير اين صورت وضعيت مشابه فعاليت ها هرمي گذشته خواهد بود كه افراد صرف قرارگيري در يك جايگاه و عضوگيري بر پايه معيارهاي نادرست به درآمد مي رسيدند.

بهتر است شركت هاي داراي پروانه در كنار توجه به عرضه كالاي باكيفيت و به صرفه براي بازاريابان، به اصل متذكر شده در اين مطلب توجه نموده و در طرح هاي درآمدي خود به طور شفاف شرايط پرداخت پورسانت را به غير از حجم فروش مجموعه تعريف نمايند.(مشخص نمودن اينكه بازارياب براي حجم فروش ايجاد شده در زير مجموعه خود چه اقدام عملي و واقعي قابل سنجشي انجام داده است) تا اين مهم براي بازاريابان تفهيم شود كه كار اصلي در سيستم بازاريابي شبكه اي فروش واقعي كالا و آموزش مجموعه جهت انجام اين كار مي باشد.

چگونه مي توانيم از مجوز شركت ها كسب اطلاع كنيم؟

با توجه به گسترش فعاليت شركت هاي فاقد مجوز تشخيص شركت قانوني از غيرقانوني تبديل به معضلي براي فعالان در نتورك ماركتينگ شده است.

به اطلاع مي رساند به منظور استعلام از وضعيت شركت هاي داراي پروانه كسب بازاريابي شبكه اي، شركت هاي غير مجاز شبكه اي و شركت هاي دسيسه اي هرمي مي توانيد نام شركت را به سامانه پيامكي 30006082 ارسال نموده و در اسرع وقت از وضعيت شركت ها مربوطه اطمينان حاصل نماييد.

برخي از شركت هاي ورشكسته

تا بحال نام بسياري از شركت هاي موفق را شنيده ايد اما كمتر امكان دارد كه شركت هاي ناموفق را بشناسيد و يا راجبشان مطلبي خوانده باشيد. در اين جا برخي از آن ها را به شما معرفي مي كنيم.

-شركت ليا سوفيا (اين شركت در زمينه جواهرات فعاليت مي كرد.)

-شركت نورث آمريكا پاور (پايگاه اصلي اين شركت تامين انرژي در نورواك ايالت كنتيكت بود.)

-شركت اينديپندنس انرژي آليانس (در پرينستون ايالت نيوجرسي كه زير مجموعه شركت ان آر انرژي بود.)

-شركت ليندت چاكلت (اين شركت در زمينه توليد شكلات سوييسي فعاليت مي كرد.)

-شركت جيجي هيل (اين شركت در زمينه توليد كيف دستي و كوله پشتي و چمدان فعاليت مي كرد.)

برگرفته از mlmbook

با هلدينگ بزرگ عطاكو در سايت atamlm.ir همراه ما باشيد.

بازدید : 351
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

در اين مقاله ما تصميم داريم 5راز موفق شدن در زمينه نتورك ماركتينگ، بخشي از كتاب "جام مقدس بازاريابي شبكه اي" اثر مارك يارنلرا براي شما بيان كنيم.

راز اول: حرفه اي ها بها پرداخت مي كنند و آماتورها بهانه مي آورند.

براي موفقيت شما بايد مسير خود را انتخاب كنيد و از انجام فعاليت هاي اشتباه اجتناب كنيد.بطور مثال شما بايد درگير ارتباط با بالاسري و زير مجموعه هاي خود باشيد و در كارهايي مثل قيمت گذاري شركت دخالت نكنيد.

نتوركرهاي موفق و ثروتمند اكثر محصولات شركت را مي فروشند و افراد جديدي را وارد سازمان مي كنند و زمان خود را صرف كارهاي ديگر نميكنند.

بسياري از افراد سال ها در بازاريابي شبكه اي ميمانند و به موفقيت نميرسند و هيچ گاه علت عدم موفقيت خود را كشف نمي كنند.من يك سوال از اين افراد ميپرسم:

امروز چند نفر را جذب سازمان خود كرده ايد و به چند نفر محصول فروخته ايد؟

رفتار افراد در مقابل اين سوال متفاوت است.

فقط بايد اين را بدانيد كه افراد موفق در اين حرفه بهاي موفقيت خود را پرداخت كرده اند.

راز دوم: افراد موفق در اين حرفه به سختي كار كرده اند.

شايد شما چند ساعت در روز را به كار خود اختصاص دهيد اما در اين زمان و در خلال آن بايد بر روي فروش محصولات و معرفي افراد جديد نيز تمركز كنيد.شما بايد حداقل 2 ساعت در روز را به طور مستمر براي اين كار زمان بگذاريد تا به دستاوردهاي بزرگي دست يابيد.

شما نبايد تصور كنيد كه صرفا 2ساعت براي موفق شدن در اين كار كافي است . نكته جالب در مورد بازاريابي شبكه اي اين است كه هر كدام از ما در هر زمان و هر مكان كه تصميم به شروع بگيريم و خود را براي پرداخت بهاي موفقيت آماده كنيم سختي هاي راه نمي تواند ما را از رسيدن به هدف باز دارد. نتوركرهاي ضعيف وقت زيادي را صرف پيدا كردن ميانبرهاي موفقيت مي كنند تا بتوانند سريع تر و ساده تر به هدف خود برسند. اما اين باعث مي شود كه از مسير اصلي خود دور شوند و فعاليتهاي مهم روزمره خود را انجام ندهند.

نتوركرهاي موفق زمان خود را صرف فروش محصولات و جذب افراد جديد مي كنند اما افراد ضعيف به دنبال بهانه مي گردند و زمانشان را بيهوده اتلاف مي كنند. كارهايي از قبيل : مشكلات بازاريابي شبكه اي از ديد مردم و...

نتوركرهاي موفق حداقل روزي دو ساعت بيشتر از نتوركرهاي معمولي زمان مي گذارند

نتوركرهاي موفق و ثروتمند قبلا همان نتوركرهاي معمولي بودند كه به ماندن در حد وسط و به كم قانع نبودند و به جهت رشد توانايي ها و سازمانشان وقت بيشتري را صرف كرده و از حداكثر پتانسيل خود استفاده كرده اند.

شما بايد كارتان را به افراد ديگر از قشرهاي مختلف معرفي كنيد تا بتوانيد آن ها را جذب اين شغل كنيد و بدانيد كه اگر كسي شما را مسخره كرد نبايد با او وارد بحث شويد و او را يك انسان سست عنصر و ضعيف بدانيد.

راز سوم: نتوركرهاي موفق با افتخار راجب شغلشان صحبت مي كنند.

به شغلتان افتخار كنيد.شما بايد مانند يك وكيل مدافع بسيار قوي براي شغلتان باشيدو هيچ وقت فعاليت خود را پنهان نكنيد و به صنعت و شغلي كه در اختيارتان قرار گرفته افتخار كنيد.

نتوركهاي موفق، موفقيت خود را در رسيدن به هدف تيمي و موفقيت تيمي مي بينند و اين فرهنگ را با تمامي سازمان خود به اشتراك مي گذارند.

اگر در مجموعه شما كسي هست كه مانند شما و يا حتي بيشتر از شما جدي كار مي كند بايد خوشحال باشيد،چرا كه شما به موفقيت نزديك مي شويد.

يكي از اصول و استراتژي هاي پايه در نتورك ماركتينگ عبرت گرفتن از سايرين است!

خوشحال باشيد كه هزاران نفر به واسطه شما مي توانند به روياها و آرزوهاي خود برسند. به كارتان و سرعت بازده بالايش افتخار كنيد كه افراد جدي و هدفمند را مي تواند به سرعت هر چه بيشتر به اهداف و آرزوهايشان برساند.
جري كلارك كه يكي از آموزش دهنده هاي بازاريابي شبكه اي است مي گويد : اين خيلي ساده تره كه شما به سرعت كار كنيد و رشد كنيد.
به اعتقاد من حدود چهار سال زمان مي برد تا شما از فرش به عرش برسيد. به عنوان مثال در آوريل ۱۹۸۶ بانك مرا تهديد كرده بود كه تا۶ ماه آينده خودروي مرا مصادره خواهد كرد. ۴ سال بعد از آن تهديد من ۳ خانه، يك كشتي تفريحي و يك هواپيماي شخصي داشتم و با آن به بيشتر مناطق دنيا سفر كرده بودم. من هيچ سواد دانشگاهي يا تجربه كاري بالايي نداشتم و قطعا سرمايه اي هم براي سرمايه گذاري نداشتم. پس راز موفقيت من چه بود !!! ؟؟؟

و اما بخش چهارم :

راز براي تبديل شدن به يك نتوركر ثروتمند به بدون مرز بودن در عين تمركز بالا بر خواسته هاي نتوركر ثروتمند تاكيد دارد.

در بخش پنجم مارك يارنل به نگرش و نظام باورهاي يك نتوركر ثروتمند نگاهي جامع و عميق داشته و عنوان مي كند كه نتوركر ثروتمند با موفق كردن افرادي كه پايين تر از او هستند مي تواند ارتقاء يابد. مي داند كه آموزش صحيح و انتقال درست مهارت ها مي تواند فرد را به يك نتوركر قروتمند تبديل نمايد. توصيه اكيد مارك يارنل براي تبديل شدن از يك نتوركر فقير به يك نتوركر ثروتمند اين است كه فرد بتواند خودخواهي خود را مهار كند و همكارانش را از خود نراند و ياد بگيرد كه انسان متعادلي باشد

بازدید : 492
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

در اين مقاله ميخواهم داستان زندگي يك بانوي نتوركر ايراني كه موفقيت بسياري در كنار سختي هاي بسياري كه بر او وارد شده،كسب كرده را بررسي كنيم.

داستان زندگي ايشان بسيار طولاني است كه ما در اينجا بخشي از آن را انتخاب مي كنيم. دكتر الهام شخصي است كه زماني كه او نوجوان بود خانواده او با سختي بسيار ايران را ترك مي كنند و براي ادامه زندگي به آمريكا مهاجرت مي كنند.پدر مادر او از همان سن كودكي الهام آرزو داشتند كه دخترشان پزشك شود و بتواند باعث افتخار پدر و مادرش شود. پدر و مادر او در آمريكا براي تامين هزينه ها هركدام 2 يا 3 شغل داشتند و به سختي كار ميكردند.الهام هم به دانشگاه مي رفت و در زمينه پزشكي تحصيل ميكرد.

بقيه داستان را به نقل از خود ايشان در ادامه ذكر ميكنيم:

"خلاصه رفتم دانشگاه كه دكتر بشم ، اما خوب يادمه 3 سال قبل از اينكه از دانشگاه فارغ التحصيل بشم ، يه روز نشسته بودم توي آتلانتا و استاد داشت درباره مطب حرف ميزد ، كه تو آمريكا مطب زدن چه مسائلي داره و اينكه هر چقدر مطبت شلوغتر بشه ، چقدر مريضها بيشتر صاحبت ميشن ، براي اينكه ديگه وقتي براي خودت نداري و اينا ...

اون لحظه بود كه پيش خودم يه احساسي داشتم ، پيش خودم گفتم :" ببينم ، من دارم براي خودم دكتر ميشم ؟! يا دارم براي پدر و مادرم دكتر ميشم؟! " و اون لحظه كه داشتم اين فكرها رو ميكردم ، يه هو دلم ريخت كه " اين فكرها چيه ميكني؟!" و اون لحظه ، واقعاً احساسم اين بود كه من دارم براي پدر و مادرم دكتر ميشم ، نه واسه خودم!

همونطوري كه تو اين سمينار بهتون ميگم ، هر فكري كه آدم ميكنه ، اين فكر تبديل به احساس ميشه ، و اين احساس تبديل به نيت ميشه توي طبيعت ، و بعد اون نيت وارد زندگي آدم ميشه.

بنابراين اون احساسي كه من داشتم ، تبديل به يه نيتي شد كه من يه كسي رو پيدا كردم ...

حالا بذارين اين داستانو براتون بگم ....

3-4 روز بعد از اينكه من اين احساس رو داشتم ، يك روز ، يكي از دوستام منو رسوند خونه ، من اون موقع ، 3 سال قبل از اينكه از دانشگاه فارغ التحصيل بشم ، هنوز خودم ماشين نداشتم. ‌پدر و مادرم سخت كار كرده بودن تو اين چند سال ، هر كدوم 2-3 تا شغل مختلف داشتن و پولي كه در ساعت ميگرفتن ، زير حد متوسط درآمدها تو آمريكا بود و واقعاً كارهايي كه هيچ وقت فكرش رو هم نميكردن و امكان نداشت تو ايران انجام بدن ، تو آمريكا كردن و بعضي وقتها كه من بهشون نگاه ميكردم ، ميديدم چه احساس سنگيني روي شونه هاي من هست ، حتي يادمه يه روز مامانم از سر كار اومد خونه ، اون موقع ها ميرفت خونه مردم رو تميز ميكرد !!

مامانم يكي از كارهايي كه اون موقع ميكرد ، ميرفت خونه هاي مردم و راه پله ها و اينا رو تميز ميكرد و قدش هم خيلي كوچيكه ، يادمه يه روز اومد خونه و توي آشپزخونه كه رفت سراغ يخچال ، همينطوري يه هو افتاد رو زمين و شروع كرد به گريه و گفت : خدايا ، نميدونم اين كاري كه كردم ، درست بود يا نه !؟ ولي ديگه دست توئه بقيه اش .

وقتي اينو من ميديدم ، ميگفتم الان كه كاري نميتونم بكنم ، تنها كاري كه ميتونم بكنم ، اينه كه خوب درس بخونم ، برم دانشگاه دكتر بشم و اينا به من افتخار كنن و به همه بگن كه ما اومديم اينجا و كارمون درست شد. ولي ... برگرديم به اون روز .... اون روز وقتي دوستم منو آورد خونه ، داشت از من خداحافظي ميكرد كه يكي از همسايه هامون كه تا روز قبلش ، يه ماشين خيلي كهنه داشت ، وارد آپارتمان شد با يه ماشين خيلي جديد و من چون ماشين نداشتم ، توجه ام رو جلب كرد ، همينطور كه داشتم نگاه ميكردم ، ديدم يه تابلويي روي شيشه پشت ماشينشه و روي اون تابلو نوشته كه :

من تو يه شركتي هستم كه به من اين شانس رو داده كه بتونم پول بسازم و زندگيم عوض بشه و اين هم ماشين نوئه منه ، اگه ميخواهي بدوني كه من تو چه شركتي هستم ، به من زنگ بزن من پيش خودم گفتم : جريان چيه ؟ تو آمريكا ماشين مجاني ميدن ؟ پس چرا من نميدونم ؟! خلاصه وقتي دوستم رفت ، من ديگه به اون خانم زنگ نزدم ، يه راست رفتم دم خونشو در زدم ، هي در زدم ، درو وا نكرد ، هي در زدم .... بالاخره بعد از 3-4 دقيقه در رو باز كرد و با يه اخلاق تندي گفت : چي ميخواهي؟! من گفتم : اين چيزي كه پشت ماشينت زدي ، جريان چيه ؟ گفت : آآآه ه ه ... يه دقيقه واستا ، رفت تو خونه و اومد يه دونه نوار ويدئويي بهم داد و گفت : اينو بايد نگاه كني و بعد من بهت زنگ ميزنم .

ولي قبل از اينكه اونو نگاه كنم ، زنگ زدم به اون دوستم كه اتفاقاً ايراني هم بود و بهش ماجرا رو گفتم كه دوستم كاري كرد كه تو آمريكا بهش ميگن " Dream Stealer " يعني كسي كه آرزوتو ازت ميدزده ... و اون بهم گفت كه : اصلاً اين كار رو نكني ها ! اصلاً نگاه نكن ! مگه تو نميخواهي دكتر بشي ؟! مگه تو ميخواهي بري فروشنده بشي ؟! اصلاً نگاه نكن ! و من به اون ويدئو نگاه نكردم ... ولي اين خانم هي بهم زنگ زد و پيغام گذاشت ، دفعه ، 3 دفعه ، 4 ، 5 .... ديگه منو ديوونه كرد ... گفتم بذار من اين ويدئو رو نگاه كنم ، كه فقط بهش بگم : بابا نميخوام ، نگاه كردم ، اما نميخوام ... يادمه ويدئو رو گذاشتم و نشستم كه ببينم ، داشتم كيك ميخوردم با شير و اصلاً هم توجهي به ويدئو نميكردم ، همينطور كه داشتم كيك و شير ميخوردم ، يه چيزايي شنيدم ، كه مردم داشتن حرف ميزدن ... كه مثلاً " من زندگيم تو اين 2-3 سال اخير عوض شده ، من ... دكتر بودم ، اما ديگه پزشكي نميكنم ، من وكيل بودم ، ديگه وكالت نميكنم ، و من ... مثلاً هيچكاره بودم و الان ميليونر شدم ... " همينطور كه ميگفت ، من توجهم از شير اومد به تلويزيون و همينطور شير داشت از چونه ام ميريخت پائين !!! پيش خودم ميگفتم : چي ميگن اينا ؟! ... اصلاً نمي فهميدم كه منظورشون چيه و من بايد چيكار بكنم ، ولي اون احساسي كه توي دانشگاه چند روز پيش داشتم و از خودم ميپرسيدم كه آيا واقعاً پزشكي مال منه يا مال پدر و مادرمه ؟! و اگه مال منه ، چرا اون احساس " Burning Desire " ... اون احساس خواستن با عشق در من نيست ؟! ... ولي موقعي كه داشتم به اين ويدئو نگاه ميكردم و به حرفهاي مردم گوش ميكردم ، يهو اون احساس عشق رو در خودم كردم ، اين احساس توجه منو جلب كرد ، پيش خودم گفتم : من كه نميدونم اين كار چيه ؟ اما اگه اينا ميتونن بكنن ، شايد من هم بتونم بكنم!

رفتم به اون خانمه گفتم : ببين من نميدونم جريان چيه ، 90 درصدش هم نفهميدم ، ولي ميتونم join كنم ؟ گفت : sure ، حتماً .... خلاصه رفتم sign كردم و اومدم تو كار اولين جلسه معرفي رو هم رفتم و ديدم كم ميفهمم و دفعه دوم يه كوچولو بيشتر فهميدم و ... خلاصه فهميدم كه آره ... اين نتورك ماركتينگه ... و شروع كردم به ياد گرفتن ...

اين مقاله ادامه دارد....

بازدید : 472
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

برعكس خيليها كه تو آمريكا وارد نتورك ماركتينگ شدن و تو همون 6 ماه اول خيلي موفق شدن ، من 6 ماه اول موفق نشدم ، سال اول موفق نشدم ، سال دوم هم ...اي خيلي موفق نشدم ، سال سوم يواش يواش شروع كردم به موفق شدن .... ولي اتفاق مهمي كه تا سال سوم برام افتاد ، با اينكه پول زيادي نساخته بودم ، اما مغز و فكرم شروع كرد به عوض شدن ...احساساتم قوي تر شدن ، هي رفتم تو سمينارها و مردم رو ديدم.

اولين بار يادمه كه ميخواستم برم به سمينار ، تو شيكاگو بود ، من تو آتلانتا بودم ، وضع مالي ام اصلاً خوب نبود و همين خانم بهم زنگ زد كه اولين ميتينگ بزرگ ما تو شيكاگوئه و تو هم بايد بيايي و مثلاً اينقدر هم پول سمينار ميشه ....

ديدم يه 1500-1600 دلاري ميشه ، گفتم : من فكر نكنم بتونم بيام ، به من گفت : گوش كن ببين چي ميگم ، اگه ميخواهي تو اين بيزينس موفق باشي ، بايد coach able " " باشي ، يعني بايد خوب گوش كني و دانش آموز خوبي باشي ...

اگه كسي كه تو اين كار موفق شده و بهت ميگه بايد اين كار رو بكني ، بايد خوب گوش كني ... 2 تا انتخاب داري ، ميتوني دانش آموز خوبي باشي و موفق بشي ، ميتوني دانش آموز خوبي نباشي و موفق نشي ... گفتم : باشه ، دانش آموز خوبي ميشم ...

خلاصه يادمه تونستم برم شيكاگو ... كه حدود 4000 نفر اونجا بودن و من اون ته نشستم ....

ولي اون روزي كه تو شيكاگو تو سالن نشسته بودم ، يه سخنران خيلي خوبي داشت صحبت ميكرد ... كه با يه مهارتي داشت سخنراني ميكرد كه من تموم موهاي بدنم سيخ شد ... و اون اولين لحظه اي بود كه يه چيزي به من الهام شد و خيلي اين الهام برام روشن بود كه : تو بايد اين كار رو بكني تا آخر عمرت !

ولي دو چيز تو ذهنم بود ، اول اينكه بايد انگليسيمو خيلي خوبتر كنم تا بتونم سخنراني كنم و دوم اينكه بايد موفق بشم ...

خب ، فرض كن الان سخنگو هستم ، اما درباره چه موفقيتي ميخوام صحبت بكنم ؟! بايد موفق بشم تا بتونم بعداً درباره موفقيت خودم صحبت كنم و اينا ..

و اون لحظه بود كه اگر چه من قبلاً وارد اين كار شده بودم و امضاء داده بودم ، اما كارم ، كنارم بود ، من توش نبودم ، از نظر فكري و ظاهري و فيزيكي وارد شده بودم ، اما از لحاظ احساسي داخلش نبودم ، كنارش بودم ....

اون لحظه اي كه احساس كردم نتورك ماركتينگ ميتونه به من كمك كنه كه سخنگو بشم ، اون لحظه بود كه از نظر احساسي كاملاً وارد بيزينسم شدم و از اون زمان بود كه بيزينسم شروع كرد به عوض شدن ... سه سال بعد از ورودم به نتورك ماركتينگ ، از دانشگاه فارغ التحصيل شدم ، پدر و مادرم كلي خوشحال شده بودن كه : الهام دكتر شد ... واقعا ً ميخواستن بيان تو مطب من و زندگي كنن ، بابام ميخواست بياد درو ديوارها رو رنگ كنه ، ميخواست بياد در روي مريضهاي من باز كنه ، مامانم ميخواست بياد شيريني و باقلوا به همه تعارف كنه!

خلاصه ، گفتم بشينيد باهاتون كار دارم ... گفتم : ببينيد ، من تو اين 3 سالي كه تو نتورك ماركتينگ بودم ، ... يهو گفتن : ديگه حرف اين كار رو نزن لطفاً ! ديگه بسه ديگه .... گفتم : حالا گوش كنين ، من تو اين 3 سال يه چيزايي ياد گرفتم ، چيزايي كه تو دانشگاه ياد نگرفتم، چيزايي كه منو از لحاظ فكري ، احساسي و وجودي ، واقعاً تغييرم داده ... و با اينكه ميدونم پزشكي من ميتونه خيلي موفقيت برام بياره ...

با اينكه ميدونم ميتونم خيلي به مريضهام كمك كنم ، ولي تو وجودم احساس ميكنم نمي خوام پزشك بشم .... ( ا ه ه ه ه ه) ... چشماشون باز شد ... يعني چي؟

گفتم : تصميم گرفتم به جاي اينكه برم هر روز مطب و مريض ببينم ، ميخوام نتورك ماركتينگ full time كار كنم ... اونا جدي نگرفتن ... گفتم : ببينين ! من خيلي از شما ممنون هستم كه منو آوردين آمريكا ... دوستون دارم ، دستتونو ميبوسم ، ولي گوش كنين ... من يه زندگي دارم ، و ياد گرفتم با اينكه شما ميخواهيد از من محافظت بكنين و با اينكه شما ميدونين كه بهترين چيز براي من چيه ، ولي احساس ميكنم كه الان به اندازه كافي قوي شدم كه خودم ميدونم بهترن چيز براي من چيه و احساس ميكنم كه بهترين چيز براي من پزشكي نيست ميخوام نتورك ماركتينگ تمام وقت كار كنم.

خلاصه من رفتم و تمام وقت كار كردم يادمه اولين باري كه برگشتم و يه چك 5000 دلاري ماهانه رو ساخته بودم ، بهشون نشون دادم و گفتم : ببينين ، من 5000 دلار در ماه ساختم !

گفتن : الي ! 5000 دلار ؟؟!!! آخه منشي تو ميتونه 5000 دلار در ماه بسازه تو مطبت !! تو مگه ديوونه اي ؟!! ... ما فكر كرديم بهت افتخار ميكنيم ؟!! آخه چي شدي ؟!! .... گفتم : باشه ... برميگردم ... بعد از يه مدتي برگشتم و اولين چك 10000 دلاري رو بهشون نشون دادم ، گفتن : 10000 دلار الي ؟!! بعد نيست الي ! .... ولي تو دكتري !! آخه اين چيه ؟!! ... آخه ما فكر كرديم بهت افتخار ميكنيم ؟!! آخه چي شد ؟!! ... آخه ... تو كه ........!!!! تو كه گند زدي !!!

خلاصه گفتم برميگردم ... و يادمه اولي باري كه يه چك 20000 دلاري رو نشونشون دادم ، گفتن : الي ! راست ميگي ؟!! 20000 دلار؟! اين واقعاً ميتونه تو بانك نقد بشه ؟!! گفتم : آره ، مگه نديدين تا حالا!؟ گفتن : حالا بگو ببينيم ، چقدر درآمد داري تو اين كمپانيه ؟! گفتم : بابا ! محدوديت نداره كه ...

هر چقدر كار كنم ، ميتونم ... مثلاً مثل پزشكي كه نيست كه من ديگه تا يه حدي .. ديگه نتونم و وقت نداشته باشم كه مريض ببينم... خلاصه ...، 25 هزار در ماه ديدن ، 30 هزار در ماه ديدن ، تقريباً ديگه وقتي 35 هزار در ماه ديدن ، ... اون لحظه رو كامل يادمه ... انگار اصلاً 2 تا آدمه ديگه بودن ... گفتن : الهام ! الهي ما قربونت بريم !! تو چقدر زرنگي !!! تو اصلاً ‌اين مغزتو از كي گرفتي ؟!!!

خلاصه .... زندگي من شروع كرد به عوض شدن ... البته ميگم من تو 3 سال اول خيلي مشكلات داشتم ... ولي يه چيزي كه ياد گرفته بودم و خيلي كمكم كرد اين بود كه .... يعني"ترك نكن" ، " تسليم نشو " و بيشتر مردم تو نتورك ماركتينگ و در واقع در زندگي ، 1 اينچ قبل از موفقيت ترك ميكنن ، موقعي كه كار سخت ميشه ، درست 1 اينچ قبل از موفقيت ميگن : اين كه كار نميكنه و تركش ميكنن ...

و من اين رو شنيده بودم و هر وقت كه ناراحت و خسته ميشدم ، ميگفتم 1 اينچ ديگه مونده ، 1 اينچ ديگه مونده ... كه به حدي رسيد كه خيلي موفق شدم توي بيزينسم و بيشتر از 100 هزار نفر اكتيو و فعال كه مينيموم بين 150 تا 200 دلار تو ماه خريد ميكردن ، تو گروهم بودن ! و خيلي از لحاظ مالي زندگيم شروع كرد به خوب شدن و ... و يواش يواش منو ميبردن و ميگفتن : بيا داستانتو بگو و اينطوري ديدم سخنگويي من هم يواش يواش داره ورزيده ميشه ...

بذارين يه قضيه اي رو براتون بگم ، اينو براي اين ميگم كه ميدونم نتورك تو ايران خيلي جوونه و مطمئن هستم كه خيلي هاتون اين احساس رو داريد تو خانواده هاتون ... يادمه تقريباً 2 سال بعد از اينكه وارد نتورك ماركتينگ شده بودم ، يادمه پدرم رو برده بودم يه دكتر قلب ، كه قلبشو چك آپ كنه ... اون لحظه پدرم بهم گفت كه : ( اون هم چه جايي !!! تو دكتر قلب و در واقع روي زخمم نمك ريخت ..) بهم گفت : يه چيزي بهت بگم الهام ! من زنده يا مرده ، نميخوام به هيچ كس بگي كه نتورك ماركتينگ كار كردي !!

حالا من اون موقع هنوز موفق هم نبودم و اين مسئله خيلي برام سنگين بود و اون لحظه ، موقعي بود كه نزديك بود از نتورك ماركتينگ بيام بيرون ! آخه من پدرمو خيلي دوست دارم و پيش خودم احساس كردم كه : ول كن بابا !! ارزش نداره كه ... ولي باز اون احساس در من بود كه من فقط يه زندگي دارم و اونو همونطور كه دوست دارم ، ميخوام ادامه بدم و بنابراين باز هم دنبال كارم رفتم ... اينو ميگم ، چون چند سال پيش به پدر و مادرم گفتم : ديگه نميخواد كار كنين ، بسه ديگه ... بعد به مامانم گفتم : اگه از پسرم موقعي كه نيستم مواظبت كني ، موقعي كه من نيستم ، من 2-3 برابر حقوقت بهت ميدم ، گفت: باشه ... بعد به پدرم گفتم .... خلاصه .... من شروع كردم به خريد ساختمونهاي تجارتي ... بعد وقتي زنگ ميزدن كه مثلاً در شكسته يا فلان چيز خراب شده ، به پدرم ميگفتم : ميخواهي شما بري اين چيزها رو درست كني ؟ گفت : آره ، خيلي هم دوست دارم ، چرا كه نه ...

خلاصه ... بعد براش يه ماشين هامر نو خريدم ، حالا سوار هامرش ميشه ، هر كي زنگ ميزنه ، ميره كار ها رو انجام ميده و .... حالا بهم ميگه : قربونت بريم ، چه زندگي درست كردي !!! اين داستان رو خواستم بهتون بگم كه : توي نتورك ماركتينگ و تو هر بيزينسي ، آدم بايد بدونه كه وارد يه فشاري ميشه كه بايد تحمل كنه .... و بخصوص توي نتورك ماركتينگ بايد يه ماهيچه اي بسازي ... اين ماهيچه ، ماهيچه rejection"" هست ... ماهيچه " رد كردن و جواب نه شنيدن.... بايد تو هر بيزينسي و يخصوص در نتورك ماركتينگ ، اين ماهيچه خيلي بزرگ و گنده بشه ...

هر چقدر كه اجازه بدي ، اين ماهيچه گنده تر بشه ، قوي تر و موفق تر ميشي ... با هر " نه " كه شنيدم ، به خودم اجازه دادم كه اين " نه " مثل يه پله اي باشه كه روش قدم بذارم و بيام بالاتر ...

و خوبه كه براتون بگم ، 60 سال پيش وقتي نتورك ماركتينگ تو آمريكا شروع شد ، خيلي ها كه اون موقع شروع كردن و با مسائل خيلي زيادي دست و پنجه نرم كردن و با نتورك ماركتينگ باقي موندن – كه نتورك اون موقع هاي آمريكا مثل نتورك ماركتينگ الان در ايران مي مونه – اونهايي كه دوام آوردن و quit نكردن ، الان واقعاً جزيره هاي خودشونو دارن و از لحاظ مالي به يه حدي رسيدن كه ديگه دارن خدمتهاي مالي خيلي بزرگي به جامعه و دنيا ميكنن ، اينو ميگم ، چون ميدونم كه خيلي از مسائل تو ايران جديد هست و مسائل زيادي داريد و مردم هنوز عادت ندارند – البته تو آمريكا هم هنوز مردم عادت ندارند و شايد تو آمريكا خيلي بايد قوي تر باشي.

بازدید : 457
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

بعد از اينكه اهميت فروش شخصي به صورت مداوم را بررسي كرديم بايد ببينيم بازار هدف شما چه كساني هستند.

بازار هدف افراد شامل سه دسته مي شود.دسته اول را افرادي مثل والدين،خواهر و برادرو بستگان نزديك(عمو،عمه،دايي،خاله) تشكيل مي دهند كه قطعا اصلي ترين افراد در ليست مشتريان شما هستند.به افراد اين دسته بازار داغ مي گويند.

دسته دوم افرادي هستند كه شما آن ها را مي شناسيد كه شامل دوستان و اقوام شما مي شوند.اين افراد در اولويت بعدي شما براي فروش مي باشند كه در دسته بازار گرم قرار مي گيرند.

دسته سوم كه بازار سرد نام دارد هم افرادي هستند كه شما با آن ها آشنايي نداريد.اين افراد 2 ويژگي دارند ويژگي مثبت و منفي! قسمت منفي آن اين است كه آن ها شما را نميشناسند و نميتوانند بطور كامل برحرف هاي شما اعتماد كنند و قسمت مثبت آن اين است كه تعداد اين افراد و مكان هايي كه اين افراد در آن جا حضور دارند،بسيار زياد است.شما از طريق ايجاد غرفه در خيريه ها،بازارچه ها،ايستگاه هاي مترو ،باشگاه ها و بسياري روش هاي ديگر مي توانيد با آن ها ارتباط برقرار كنيد و محصولات خود را به آن ها توضيح دهيد.

حال با شناخت بازار هدف،شما مي توانيد به كمك حاميان خود اسم تعدادي از افرادي كه در اين دسته ها قرار دارند و محصولات شما مي تواند بر آن ها مفيد باشد را،يادداشت كنيد و توضيحات مورد نياز و ضروري را به آن ها بدهيد.

در رابطه با بازار سرد اين نكته را مورد توجه داشته باشيد، كه بسياري از افرادي كه در بازار سرد شما قرار دارند، خود در ليست بازار گرم بازار داغ يا گرم شما قرار مي گيرند ! . به عنوان مثال يكي از دوستان نسبتاً دور شما كه در بازار گرم شما قرار دارد، در شركتي مشغول به كار هستند، كه آن همه روزه به دليل تعداد بالاي كارمنداني كه دارند، مصرف زيادي از محصولات شما دارند.

بهترين مدل بازارهاي سرد براي شما اينگونه موارد مي باشند، در واقع شما به واسطه يكي از آشنايانتان، به مديريت اصلي و يا مامور خريد آن شركت متصل مي شويد، و مي توانيد سفارش هاي زيادي را از ايشان دريافت نماييد

شش اقدام اساسي براي فروش :

1-با تمام محصولات خود بطور كامل آشنا شويد و از تجربه هاي هم تيمي هاي خود استفاده كنيد.

2-خودمان مصرف كننده محصولات باشيم.(داشتن عرق نسبت به محصولاتمان و تجربه استفاده از آن ها مي تواند حس خوب و تاثيرگذاري روي مشتري ايجاد كند.)

3-داشتن ليست مشتريان احتمالي (اين موضوع شامل افرادي كه دربازار داغ،گرم و سرد شما هستند،مي شود.نتيجه اين كار هدف گذاري دقيق و جديتان بر روي فروش ماهيانه تان مي باشد.)

4-هدف گذاري روي ميزان فروش

  • (يكي از مهم ترين اقدامات در بازاريابي، تعيين اهداف قابل اندازه گيري و مناسب است (كه بر مبناي ليست مشتريان احتمالي بايد به صورت دقيق، خرد، واقع بينانه و مكتوب باشد)، اين ليست اهداف منجر به تلاش بيشتر شما، سنجش كميت و كيفيت عملكرد شما مي گردد)

5-ايجاد سرمايه در گردش براي خودتان

(اين مورد صرفاً يك پيشنهاد است: بعد از اينكه خودتان به شكل دقيق ليست مشتريان احتمالي تان را بررسي نموديد ( به صورت واقع بينانه و غير خوش بينانه ) به مبلغي دست پيدا مي كنيد كه پيشبيني فروش شما در يك ماه آينده خواهد بود، در اينجا به شما پيشنهاد مي كنيم كه در ماه اول در حدود ۵۰ % رقم پيشبيني خود را به عنوان سرمايه در گردش خود ثبت سفارش نماييد، چرا كه شايد به دليل اينكه شما ماه اول كاريتان را پشت سر مي گذاريد، تحليل خيلي دقيقي از مشتريان خود و ميزان فروش احتمالي تان در طول يك ماه آينده نداشته باشيد)

نكته: صرفاً ۴ نياز و دليل مي تواند براي يك بازارياب سبك هاي وجود داشته باشد كه محصولي را ثبت سفارش نمايد:

اول: مصرف شخصي خودتان (كه هم نيازهاي شخصي شما را پاسخگو خواهد بود و هم منجر به ايجاد احساس و باور نسبت به محصولاتي كه مي خواهيد آنها را بفروشيد خواهد شد.)

دوم : مصرف و نياز خانواده (علاوه بر محصولات ويژه و تخصصي، بسياري از محصولات ما در سبد خريد هفتگي و يا ماهانه همه خانواده ما قرار دارند)

سوم : نمونه محصولاتي جهت ارائه دادن و تست كردن مشتريان ( كه اين امر به افزايش حجم و سرعت فروش شما كمك مي كند)

چهارم : محصولاتي كه به ميزان سرمايه در گردشتان، براي فروش به بازار داغ، گرم و سرد خريداري مي نماييد، كه ميزان آن نهايتاً به ميزان تحليل و پيشبينيخودتان( بدون اجبار تيمي كه حامي شما هستند) براي فروش در يك ماه آينده مي باشد.

6-اختصاص زمان فروش(شما حداقل به مدت 7 ساعت در هفته،بايد به اين كار اختصاص دهيد تا بتوانيد فروش خوب داشته باشيد و به مرور فروشنده اي حرفه اي شويد.

يكي از بزرگان فروش مي گويد: نهايت زمان بي كاري براي امثال من ۵ دقيقه مي باشد، چرا كه همه بيزينس هاي جهان افرادي كه فروشنده ماهري باشند را مي خواهند .

در سايت atamlm.ir همراه ما باشيد.

برگرفته از سايت mlmarketing

تعداد صفحات : 11

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 120
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • بازدید امروز : 24
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 23
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 157
  • بازدید ماه : 303
  • بازدید سال : 1048
  • بازدید کلی : 64666
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه